از معجزات پدر می گفت و افکار او را ترویج می کرد و وقتی به مخالفین پدر می رسید او را تنزیه می کرد و می گفت: او تابع ابوحنیفه است چون اغلب ساکنین فلسطین حنفی بودند؛ در برخورد با مسیحیان از رجعت مسیح سخن می راندند و با روشن فکران از نابغه بودن او حرف می زدند و در هر قوم و گروهی به تناسب آن جا تبلیغ می کردند و در ابتداء اصل مطلب را که بهاءالله خالق آسمان و زمین، مُرسِل رُسُل و مُنزِل کتاب و متکلم با کلیم است مطرح نمی شد در اواخر هم میرزا حسینعلی نوری بهاء، خود را به کسی نشان نمی داد و وقتی گوسفندان (2) برای زیارتش می آمدند مدت زیادی معطل می شدند و پس از آن یکی از نزدیکان بهاء، سجده کنان از درب منزل تا درب اتاق جلو می آمد و با طرح این مطلب که: "دعا کن طینتت پاک باشد، جمال مبارک را به نظر خلقی نبینی، این جا جای امتحان است، مبادا همین که جمال حق را در هیکل بشری دیدی تصور کنی که او بشر است" و با این گونه حقّه ها او را به زیارت خدا می بردند و بالأخره خدایشان در میان بهت و حیرت گوسفندان فوت کرد و پس از او عباس افندی، عبدالبهاء جای وی نشست. سید کاظم رشتی نخستین کسی بود که تخم این فتنه را کاشت ولی اجل مهلتش نداد و شاگردش باب با کمک روسیه آن را بارور کرد ولی این میرزا حسینعلی بهاء بود که استفاده های ممکن را برد و بعد از او پسرش عباس افندی. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1- یعنی من در نزد مردم درس نخوانده ام و به مدارس هم برای درس خواندن وارد نشده ام. 2- بهائیان خود را اغنام الله (گوسفندان خدا) می خوانند.