جالب اینکه حسینعلی بهاء دریکی از مکاشفات خود، از روح القدس درخواست داشته:
اكشفى برقع السّتر مِن وَجهک الحورا لعلّ بِذلکَ تنشقّ حجبات الأكبر عن وجه هؤلاء… اطلعى عن اُفق الرّضوان بجمال الرّحمن وعلّقى حول ثديیک من جعدک الرّيحان لتهبّ علی العالمين نفحات ربّک المَنّان إيّاک أن تسترى ترائب المصقول عن ملأ الظّهور…
یا درجایی دیگر:
ثمّ بعد ذلک نزلت وتقرّبت وجائت حتّى وقفت تلقائى وكنت متحيّراً فى لطائف خَلقها وبدايع خُلقها ووجدت فى نفسى ولهاً من شوقها وجذبةً من حُبّها رفعتُ يدى إليها وكشفت ذيل القناع عن كتفها…
البته این الواح درکتاب آثار قلم أعلی ازنسخه سال125بدیع به بعد، سانسور وحذف شده اما نسخه اصلی آن هنوزموجوداست.
اگر مبلّغان بهائی بگویند که منظور بهاءالله درمورد عشقبازی باروح القدس، معانی ظاهری آن نیست، بلکه مکاشفات خودرا به اینصورت تشبیه کردهاند،باید بگوییم:
مگربهاءالله تأویل را ممنوع نکرده است؟مگرقول عبدالبهاء راکه کشفیات پیامبران راحقیقی ودرعالم بیداری میداند قبول ندارید؟ مگر روح القدس درمنظر بهائیت،همان روح مقدسی نیست که پیامبران را درانجام رسالتشان یاری میکرد؟پس چگونه بهاءالله درمکاشفاتش با اوعشقبازی کرده است؟