دین باید سبب محبت و الفت باشد. اگر دین سبب عداوت شود نتیجه ای ندارد بی دینی بهتر است زیرا عداوت و بغضاء بین بشر است و هر چه سبب عداوت است مبغوض خداوند است و آن چه الفت و محبت است مقبول و ممدوح. اگر دین سبب قتال و درندگی شود آن دین نیست بی دینی بهتر از آن است. زیرا دین به منزله ی علاج است اگر علاج سبب مرض شود البته بی علاجی بهتر است لهذا اگر دین سبب حرب و قتال شود البته بی دینی بهتر است.(2)
پیغمبران اصولا برای برطرف کردن اختلافات بشر و به وجود آوردن الفت بین مردم ظاهر شدهاند، در غیر این صورت به گفته عبدالبهاء: لذا اگر دین هم که خود باید علاج اختلافات باشد سبب اختلاف و جنگ و جدائی شود بی دینی بهتر است(۳)
اولا :ً تاریخ بابیت و بهائیت سرشار از دشمنی ها و درگیری های متعدد رهبران و رهروان و اختلافات داخلی اعضای این فرقه می باشد که هرکدام برای خود در تاریخ کوتاه اما پر موضوع بهائیت سرفصلی قابل توجه بشمار می روند که ذیلاً به آن ها اشاره می گردد:
الف) منازعات بابیان برای کسب عنوان من یظهره الهی؛
ب) منازعات بها و ازل و به تبع، بهائیان و ازلیان؛
ج) منازعات عباس افندی با محمد علی افندی (۴)؛
د)منازعات شوقی با بسیاری از یاران قدیمی بهائیت؛
هـ) منازعات روحیه مکسول و سازمان ایادی با میسن ریمی رئیس هیئت بین المللی بهائی؛
ثانیاً : آئینی که به پیروان خود دستور می دهد «كن شعله النار علی اعدائی و كوثر البقأ لاحبائی. بر دشمنانم شعله آتش باش و برای دوستانم كوثر بقأ (۵)» نمی تواند مدعی صلح عمومی باشد.
ثالثاً : سابقه عملی بهاءالله انباشته از سوابق شرارت بار است عباس افندی در نامه ای که به «عمه» خود (لوح عمه) نگاشته است، از عظمت مقام میرزا حسینعلی بهاء در عراق، چنان ترسیمی می کند که ناخواسته پرده از تهدیدات و شرارت و جنایت بابیان، که به رهبری پدرش صورت می گرفته است، برداشته و می نویسد: زلزله در ارکان عراق انداخت و اهل نفاق (شیعیان) را همیشه خائف و هراسان داشت سطوتش چنان در عروق و اعصاب نفوذ نموده بود که نفسی در کربلا و نجف در نیمه شب جرأت مذمّت نمی نمود. و جسارت بر شناعت نمی کرد. ... (۶)
مستبصر بهائی معروف مرحوم عبدالحسین آیتی که ۲۰ سال از عمر خود را با نام آواره در میان بهائیان گذرانیده در باره صلح جوئی رهبران بهائی می نویسد: «...افندی جور غریبی گوسفندان خود را تربیت کرده بود و هر شخص بصیری می داند که نوع تربیت او تربیت سیاسی است نه روحانی زیرا در همه جا می نوشت و می گفت با دوست و دشمن صلح جو و مهربان باشید ولی عملا با مخالفین داخلی خود به شدتی عداوت می ورزید که به هر قسمی ممکن بود درصدد اعدامش بر می آمد و اگر کار دیگر ممکن نبود به لطایف الحیل او را در معرض شاخ زدن گوسفندان دیگر خود قرار می داد که به طوری او را «هو» کنند که نه در میان خودشان جائی داشته باشد نه در جامعه اسلامی. (۷)
عجب محبتی بهائیان دارند! اما انگار در فرقه ضاله بهائیت محبت معنای دیگری دارد برای نمونه فقط به ابراز محبت های شوقی افندی در یکی از کتاب هایش اشارتی می کنیم تا حقیقت محبت مشخص گردد.
شوقی افندی در رساله ٤٢ صفحه ای علیه مخالفان بهائی القاب زشت و توهین آمیزی به كار می برد و هر یك را به صفت زشتی نسبت می دهد برای مثال:
١) حسن خان فرمان فرمای فارس حسین شقی است.
٢) سعید العلما بارفروش اشقی الاشقیا است.
٣) سید محمود اصفهانی كه بهائیان او را در عكا به قتل رساندند سید لئیم اصفهانی.
٤) شیخ عبدالحسین تهرانی، شیخ خبیث است.
٥) سلطان عبدالحمید، عبدالحمید پلید است.
٦) میرزا یحیی، یحیی بی حیا و وسواس خناس است.
٧) جرج واشنگتن، اسفل السافلین است.
٨) میرزا تقی امیركبیر تقی سفاك بی باك است.
٩) میرزا علی اصغر شیخ الاسلام شیخ الاسلام خبیث است.
١٠ ) سید جمال الدین اسدآبادی، سید افغانی عدود و حقود به مرض سرطان مبتلی شد و زبانش مقطوع گردید.
حال باید دید جواب بهاییان به این سوالات چیست: آیا منطق میرزا بهاء كه نقشه كشتن شاه را می كشد و آن همه را به كشتن داد و آن كشاكش و قتال بابی ها و... همه بر پایه ی الفت و محبت است؟ آیا فحاشی هائی كه خود میرزا و پسرش عبدالبهاء به میرزا یحیی برادرش و دیگران به كار برده اند روح و ریحان است و در شمار جدال و قتال است؟
پی نوشت :
۱. منتخباتى از مكاتیب حضرت عبدالبهاء جلد ۱ص۲۶
۲. پیام ملکوت. دهلی نو: مؤسّسه ملّی مطبوعات امری هند، ۱۹۸۶ م. صص ۴۴ و ۴۵.
۳. منتخباتی از مکاتبات عبدالبهاء، ج۱، لجنه نشر آثار امری، لانگنهاین آلمان، ۱۹۹۲، ص ۲۶
۴ .عبدالبها طرفداران خود را ثابتین و طرفداران برادرش محمد علی افندی را ناقضین می خواند در مقابل محمد علی افندی طرفداران خود را موحدین و طرفداران برادر را مشرکین می نامید.
۵ . مجموعه الواح بهاءالله، معروف ترین جمله لوح مشهور احمد.
۶. مکاتیب»، ج۲، ص۱۷۷
۷. عبدالحسین آیتی کشف الحیل ـ جلد اول چاپ ششم تهران ۱۳۲۶هـ.