افزون بر فرشتگان (نویسندگان رفتارها)، اعضا و جوارح انسان، زمان و مكان، پیامبران و معصومین نیز از جمله گواهان یاد شده در آیه شریفه مى باشند[104[.
مراد از «شهادت و گواهى» یاد شده در آیه، آگاهى از حقایق و ژرفاى رفتارهاى مردم در دنیا، از جهت نیل به نیك بختى یا تیره روزى، پذیرفته شدن یا رد شدن در پیشگاه الهى، امتحان فرمانبرى یا سرپیچى از احكام الهى و سپس گواهى دادن بر آن در روز قیامت است. آن گاه كه خداوند از بسیارى - از جمله پیامبر و معصومین (علیهم السلام) - گواهى مى طلبد[105[.
دوم. با توجه به مطالب یاد شده، مراد از گواه بودن امام زمان بر رفتارهاى ما، آگاهى از اعمال ما است و منظور از دیدن اعمال، دیدن با «چشم دل» است، نه چشم سر ؛ همچنان كه خداوند ناظر و آگاه بر اعمال است، بدون اینكه چشم مادى داشته باشد.
امام زمان(عج) چشم خدا در میان انسان ها است «السلام علیك یا عین الله فى خلقه»[106] و بر كل هستى و همه جوامع انسانى، اشراف و نظارت كامل دارد «و عینك الناظرة باذنك»[107].
سوم. بر اساس روایات مختلف و تفاسیر، اعمال و تقدیرات انسان ها هر سال - در شب قدر و توسط ملائكه و روح - بر امام زمان(عج) عرضه مى شود و او از همه آنها مطلع است. امام (علیه السلام) ، همچون پدرى مهربان، از شیعیان خود مراقبت مى كند و در لحظات سرنوشت ساز، با شیوه هاى مختلف به یارى آنها مى شتابد و چنان كه در توقیع شریف آن حضرت به شیخ مفید آمده است :
]فانّا نُحیط علما باَنبائكم و لا یعزب عنّا شى ءٌ من أخباركم»[108] ؛ «ما بر اخبار و احوال شما، آگاهیم و هیچ چیز از اوضاع و احوال شما، بر ما پوشیده و مخفى نیست[.
حضرت على (علیه السلام) در حدیثى در این باره مى فرماید:
]لیس یغیب عنّا مؤمن فى شرق الارض و لا فى غربها» ؛[109] «هیچ مؤمنى در شرق و غرب زمین، از نظر ما غایب نیست[.
امام صادق (علیه السلام) نیز فرموده است :
]انّ الدنیا لتمثّل للامام مثل خلقة الجوز فلا یعزب عنه شى ءٌ»[110] ؛ «آسمان و زمین در نزد امام، چون پاره گردویى حاضر و نمایان است[.
در واقع بر اساس احادیثى كه تفسیر سوره «قدر» و آیات آغازین سوره «دخان»... وجود دارد ؛ فهمیده مى شود كه فرشتگان در شب قدر، مقدّرات یكساله را به نزد «ولىّ مطلق زمان» مى آورند و بر او عرضه مى دارند و به او تسلیم مى كنند. این واقعیت همواره بوده و خواهد بود. در روزگار پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله وسلم) محل نزول فرشتگان شب قدر، حضرت محمد مصطفى (صلی الله علیه وآله وسلم) بوده است.
بر اساس دلایل معتبر و احادیث وارده از سوى اهل بیت (علیهم السلام) و اهل سنت، پس از رحلت پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) ، شب قدر هم چنان وجود دارد[111] و این مقام شایسته جانشینان واقعى پیامبر است.
امام على (علیه السلام) درباره این دو واقعیت بزرگ مى فرماید : «شب قدر هر سال هست. در این شب امور همه سال (تقدیرها و سرنوشت ها)، فرو فرستاده مى شود. پس از درگذشت پیامبران، نیز این شب، صاحبانى دارد...»[112[.
چهارم. روایات عرض اعمال بر امام عصر(عج)، معتبر بوده و منافى با ستّاریت خداوند و معارض با دیگر روایات نیست ؛ زیرا امام زمان، واسطه فیض الهى و رابط خلق و خالق است و تمام عنایات و الطاف الهى به جهان، به وساطت و به بركت وجود آن حضرت جارى مى شود و لازمه اینكه به بهترین وجهى، این وساطت تحقق پذیرد و در مواقع لازم، فیوضات به بندگان برسد، این است كه آن حضرت از قابلیت ها و افعال همگان با خبر باشد.
پنجم. میزان ستّار بودن پروردگار نسبت به هركس، به تناسب لیاقت، شایستگى و درجات قرب او در پیشگاه الهى است. از این رو خداوند براى كافران و فسادگران، پرده پوشى ندارد و ستاریت او نسبت به مؤمنان نیز، به تناسب درجات ایمان آنها، متفاوت است. بنابراین چه بسا بعضى از اعمال مؤمنان مقرّب را از نظر امام زمان(عج) نیز مخفى بدارد و شاید در همین مرتبه است كه در قیامت، برخى اعمال را از پیامبراكرم نیز پوشیده مى دارد.
ششم. امامان معصوم (علیهم السلام) از همه صفات الهى برخوردارند و همه كمالات حق در وجود پاك آنها تجلى یافته است. از جمله این صفات، صفت ستار بودن است. همان گونه كه حق تعالى ستار است و بندگان مؤمنش را رسوا نمى كند، ولىّ حق و حجت الهى نیز كه مظهر ستاریت حق است، رازدار اسرار و اعمال مردم است و اعمال مؤمنان را براى دیگران فاش نمى سازد. در واقع ستار بودن ولىّ حق پرتوى از ستار بودن خداوند است و از آن جدا نیست، همانطورى كه خود حجت الهى تجلى كمال (و جمال و جلال حق است) و ظهور كامل و تمام عیار صفات حسناى ربوبى است. پس در اینجا دوگانگى وجود ندارد تا منافاتى لازم بیاید.
………………………………………………………………………………………………………………
[103]. نساء 4، آیه 41.
[104]. طبرسى، مجمع البیان، ج 3، ص 89.
[105]. علامه طباطبائى، المیزان، ج 1، ص 321.
[106]. مفاتیح الجنان، ص 106 و 992.
[107]. مفاتیح الجنان، ص 106 و 992.
[108]. احتجاج طبرسى، ج 2، ص 596.
[109]. یوم الخلاص، ج 2، ص 648.
[110]. اختصاص، ص 217.
[111]. ر.ك: اصول كافى، كتاب الحجه، باب فى شأن انا انزلناه...، ح 5 و 7.
[112]. كافى، تناسب الحجة، ح 2.