او، پس از مرگ سید کاظم رشتی در سال 1259 ق،
چهل روز با عدهای از یاران خود در کوفه اعتکاف کردند و بعد خبر دادند که وی (علی محمد
شیرازی) به عنوان جانشین و رکن رابع[5] انتخاب شد.[6] در سال 1260 ق باب (امام زمان)
بودن خویش را ادعا کرد. البته ادعاهای ذکر بودن، مهدویت و رسالت را نیز در سالهای
بعد مطرح کرد.[7] پس از مخالفت علما و مناظره با وی، تنبیه شد و توبه کرده، توبه نامهای
خطاب به حاکم قاجار نوشت؛[8] ولی همان گونه که گفته شد، باز به ادعاهای دیگر پرداخت
و یاران وی در مازندران، زنجان، بدشت و ... شورشهایی ترتیب دادند.[9] سرانجام علما
به قتل وی فتوا دادند و به دستور امیر کبیر در تبریز اعدام شد.[10] محور اول: اهداف و راه کارهای عناصر داخلی 1. اهداف و انگیزههای عناصر داخلی در بابیه در هر حرکت سیاسی ـ اجتماعی، انگیزهها و اغراض
افراد اصلی یا سران و حتی عموم پیروان آن حرکت، در عملکرد و شیوههای تشکیلاتی آن،
تأثیر فراوان دارد. در مباحث سیاسی نیز هنگامی که علل وفاداری مردم به یک حاکمیت یا
نظام را میشمارند، انواع وفاداری به شخص، وفاداری به اصل نظام یا وفاداری به نوع نظام
و ایدئولوژی آن نظام عنوان میشود؛ از یک منظر، حرکت بابیه را میتوان جنبش اعتراض
آمیز برابر استبداد داخلی ایران در زمان قاجار و ظلم و تعدی اقتصادی حال از نظام فئودالیته،
دانست[13]، یعنی انگیزه وفاداران یا همراهان این جنبش، اقتصادی، اجتماعی بوده است.
ولی به طور کلی چند مورد از اهداف داخلی را میتوان ذکر نمود: 1-1. جلب مشارکت عمومی با تحریک احساسات شعار ظهور امام زمان و پایان دوران استبداد
و تجاوز و رسیدن دوران گشایش و رسیدگی به محرومان در شرایط خاص مذکور میتوانست بُرد
زیادی داشته باشد؛ لذا در مقاطع حساس از آشوبها و درگیریها، بابیه با شعار «یا صاحب
الزمان» حرکت خود را شروع میکردند. برای نمونه در گزارشی که مأموران مخفی امیر کبیر
از جلسه بابیه میآوردند، بیان شده است که بابیها قصد دارند، جمعه به مسجد شاه چراغ
بریزند و میرزا ابوالقاسم امام جمعه را به قتل رسانده، پس از آن، با فریاد «یا صاحب
الزمان» به ارگ سلطنتی بریزند و فسادی به پا کنند و به شاهنشاه و اتابک اعظم سوء ادبی
کنند.[14] همین گزارش و وقایع مهم قلعه طبرسی، شورش زنجان،
واقعه بدشت، ... و حتی جریان اعدام علی محمد باب نشان میدهد در شرایط بحرانزده جامعه
از لحاظ سیاسی و اقتصادی، جامعهای ناراضی و آماده تحول و انقلاب وجود دارد که یک عقیده
قوی و پرظرفیت مثل انتظار ظهور هم میتواند آن شعله را برافروختهتر کند؛ لذا ادعای
ظهور امام میتوانست زمینهای برای تخلیه عقدههای اجتماعی اقشار مستضعف و ناراضی از
حکومت باشد. بر اساس کتب مربوط به این حوادث (مانندفتنه
باب اثر اعتضاد السلطنه)، مردم ظرفیت پذیرش امور غیبی یا دست غیبی نجات را داشتهاند،
لذا در بسیاری از این وقایع، صحبت از امدادهای غیبی میشود؛ مانند ادعای وقوع معجزات
در قلعه طبرسی یا شکست ناپذیری در وقایع زنجان و نیز فریب خوردن گروهی از مردم در جریان
فرار اولیه علی محمد از چوبه دار و تصور غایب شدن او یا به آسمان رفتن وی. این تصورات،
در حالی صورت میگرفت که مردم با اطلاع از توبه علی محمد باب و جریان مناظرات و اثبات
ضعف علمی سران بابیه، به انحراف و بطلان این جریان پی برده بودند؛ ولی باز هم شرایط
خاص باعث میشد زمینه بازگشت به آن تصورات فراهم شود. هر چند به دلیل تلاش فراوان علمای آن عصر و
نیز امرای شایسته چون امیر کبیر، این اغراض و تصورات، توفیق چندانی نیافت، اما به هر
حال، ظرفیت یک آشوب عمومی در این ادعا وجود داشت. 1ـ2. حذف رقباء و کسب پایگاه اجتماعی اصلی قدرت طلبی و کسب پایگاه اجتماعی بالا، از موارد
دیگر مربوط به انگیزههای بابیه است که بیشتر مربوط به سران بابیت میشود؛ چه بر اساس
خاطرات کینیاز دالگورکی (سفیر مختار روس در ایران) که بیان میکند من پیشنهاد ادعا
را به علی محمد باب دادم و قول حمایت دادم و چه بر اساس موقعیت ممتازی که برای عالمان
در سطح مرجعیت در زمان غیبت وجود داشته است و مردم، دستورات و دست خطها و رهنمودهای
آنها را به منزله حکم امام زمان دانستند و این موقعیت، میتوانست برای عدهای از عالم
نماها، فریبنده و وسوسه انگیز باشد. این که عالم جامع الشرایط، ولی امر و واجب
الاطاعة باشد، مطلبی نیست که به سادگی بتوان از آن گذشت. این، یک خاستگاه و سرچشمه
قدرت غیر رسمی است که همواره حکومتها و قدرتهای رسمی را تحت تأثیر قرار داده است.
شاید بتوان آن را از مقوله حکومت در سایه یا حکومت زیرزمینی خواند که در عرف سیاسی
امروز مشهور است. ادعای نزول کتاب آسمانی، داشتن معجزه و کرامت
و علم لدنی، میتوانست موقعیتی بالاتر از هر عالم و مرجع تقلیدی به علیمحمد شیرازی
بدهد و باعث ارتقای پایگاه اجتماعی وی باشد. حتی این مسأله را بهائیان نیز که مشروعیت
خود را بر اساس بابیه میدانند، مطرح میکنند که مقام مظهر الاهی حسین علی بها (مؤسس
بهائیت) فراتر از انبیا هم بوده است.[15] قرینهای که بر این حس قدرت طلبی و موقعیتجویی
وجود دارد آن است که درباره علمای اسلام و شیعه، تعابیر تند و نفیکننده فراوان در
کتب بابیه و بهائیه به چشم میخورد.[16] این
عقده گشایی لفظی، حاکی از انگیزه درونی و هدف بلند مدت آنها در نفی جایگاه اجتماعی
عالمان و جایگزینی خود در آن موقعیت است. منابع: [3]. علی محمد شیرازی، بین الحرمین؛ لغت نامه دهخدا، ج9، ص33.
[4]. با استفاده از: اشراق خاوری، تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ص63ـ 64. [5]. رکن رابع، به عنوان یکی از اصول عقاید،
توسط گروهی از شیخیه مطرح شد که معنای آن، واسطه یا نایب خاص بین امام معصوم و مردم
است. [6]. میرزاجانی کاشانی، نقطة الکاف، ص105. [7]. رک: علی محمد شیرازی، احسن القصص، ص1؛
دانشنامه جهان اسلام، ج1، ص17؛ دایرة المعارف تشیع، ج3، ص4ـ 5، علی محمد شیرازی، بیان،
ص3. [8]. ابوالفضل گلپایگانی، کشف الغطاء، ص204
و 205، چاپ ترکستان. [9]. میرزا جانی کاشانی، نقطة الکاف، لیدن،
1328، ص162. [10]. دانشنامه جهان اسلام، ج1، ص18ـ 19 زیر
نظر سید مصطفی میر سلیم، تهران 1358ش. [11]. اسماعیل رائین، انشعاب در بهائیت، ص170،
به نقل از قرن بدیع، جزء4، ص164، و نیز نامهای از سن پالو، ص17 ـ 3؛ خاطرات صبحی،
ص94. [12]. رویدادها و تحلیلها، شماره 104،
105، ص27 و 28. [13]. زاهدانی، بهائیت در ایران، ص47. [14]. محمدرضا فشاهی، واپسین جنبش قرون وسطایی
در قرن19، انتشارات جاویدان، چاپخانه محمد حسن علمی، تهران 1355ش. [15]. میرزاجانی کاشانی، نقطة الکاف، ص202،
حضرت ذکر (علی محمد) در کتاببیان نوشتهاند که در ارض صاد چه مقدار از علما و فضلا
و سادات بودند و سالهای سال، انتظار ظهور می کشیدند. همین که حق ظاهر گردید، از او
محتجب شدند؛ چون که بر خلاف خواهش ایشان ظاهر گردید. [16]. باب، در تفسیر سوره یوسف گفته است:
«من از محمد افضلم که او گفته: بشر، از آوردن یک سوره عاجز است» و من میگویم: بشر،
از آوردن یک حرف کتاب من عاجز است» (مفتاح الباب، ص77).پس از وی، یحیی صبح ازل طبق وصیت او به جانشینی
رسید؛ اما پس از چند سال، میرزا حسینعلی برادر کوچک صبح ازل با حمایت استعمار، فرقه
جدید بهائیت را تشکیل داد و پس از وی نیز عباس افندی، پسر ارشد او و سپس شوقی افندی
نوه دختری میرزا حسینعلی به رهبری رسیدند. پس از آن، تشکیلاتی به نام بیت العدل در
فلسطین اشغالی، امور بهائیان را کنترل و هدایت میکند. از همان آغاز، انگلیس، روسیه[11]و
سپس آمریکا از بهائیت دفاع کردند؛ آمریکا برابر جمهوری اسلامی از آنها حمایت خاص انجام
داد.[12]