در فضای به وجود آمده از تفکر اخباریگری موجود در حوزههای درسی مختلف، از جمله مکتب شیخیه در قرن دوازدهم قمری که با سلسله دروس شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی، پیگیری میشد، گروهی از کسانی که به نوعی با دروس و استادان شیخی مسلک مرتبط بودند، با یک برنامهریزی حساب شده، در پی آن برآمدند که با استفاده از برخی احادیث یا اخبار ضعیف و جعلی، آموزههای مهدویت (شامل اصل مهدویت و مفاهیم قائم، انتظار، نیابت و ...) و آموزههای مرتبط با امامت و ولایت (مانند جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، قیام، و تولی و تبری) را مورد سوء استفاده قرار دهند و به ایجاد یک تشکیلات سیاسی خاص بپردازند.
شرایط فشار اختناق داخلی دوران قاجار و تبعیض و فساد ساختاری حکومتی که باعث نارضایتی عمومی و یأس و درماندگی مردم شده بود نیز میتوانست افکار عمومی را آماده پذیرش مباحث مهدوی کند. در چنین شرایطی، علی محمد شیرازی، ادعای نیابت خاص و موعود و قائم بودن را برای خود مطرح کردند و با بهرهگیری از سیستم خاص فرماندهی و جانشینهای متوالی و تشکیل گروههای ترور و فشار، تلاش کردند علما را از صحنه سیاسی خارج و خود را در قالب مقام برتر از عالمان در عرصه اجتماعی و در جایگاه گروههای مرجع جدید مطرح کنند.

همراهی و همکاری متقابل استعمار و بابیه و حمایت مالی، اطلاعاتی و سیاسی استعمار روس و بعدها انگلیس میتوانست در آغاز یا حداقل تداوم آن شورش و بدعت، کمک خوبی باشد. اساس برنامه ریزی سیاسی توسط سران بابی، تشکیل گروههای رهبری و عملیاتی بود که در پوشش عناوین و القاب مقدس، به عنوانواجب الاطاعة بودن افراد، مشارکت داوطلبانه و خود جوش پیروان انجام میشد.
تفکر انتظار رهبران و به اصطلاح مظهرهای الهی و موعودهای جدید که در آینده به طور مستمر میآمدند، پشتوانه فرهنگی خاصی بود که برای حفظ و انسجام تشکیلات بابی مؤثر و حیاتی بود؛ بنابراین اهداف سیاسی بابیه، آشوب و تشنج در حکومت و ترور شخصیتی علما و یا مسؤولان دلسوز حکومتی و سرانجام تشکیل حکومت بود. راهکار اصلی آنها تحریک احساسات مذهبی و به کارگیری عقبه فرهنگی هزار ساله تشیع در کشور، در قالب تشکیلات نظامی متهورانه بود. پیامدهای آن را میتوان در موارد ذیل خلاصه کرد:
1. کشتار انسانهای بیگناه، اعم از فریب خوردگان بابی و مسلمانان مقاوم برابر انحرافات بابیه؛
2. نفوذ و ورود بیشتر استعمار روس و انگلیس در عرصههای اجتماعی و مذهبی مردم و دخالت آشکار به بهانه میانجیگری و ایجاد آرامش در مسائل داخلی ایران؛
3. تشکیل فرقه کاملا سیاسی و ضد اسلامی و ضد شیعی بهائیت که در دراز مدت بتواند با تنها حکومت مبتنی بر آموزه مهدویت و ولایت فقیه در عصر غیبت به صورت پنهانی یا آشکارا مقابله کند. مطلب در خور تأمل آن است که بر اساس احکام و آموزههای بهائیت، دخالت در سیاست و حکومت، بر افراد و تشکیلات بهائی ممنوع است و اقدامات سیاسی باعث خروج آنها از بهائیت میشود[اشراق خاوری، گنجینه حدود و احکام، ص336 و 337.]
ولی همان طور که بابیه در پوشش اقدام مذهبی و تحت عنوان پیشگامان ظهور، حرکت سیاسی آشکاری انجام دادند، بهائیت هم امروزه با کمک رسانههای جدید و با کمک از وسایل ارتباطی نو، در قالب دفاع از به اصطلاح دین و آیین خود، به تخریب حکومت اسلامی میپردازد.