میدانیم كه از نظر بهائیان، به اصطلاح مهد امرالله (بهائیت) ایران است ولی مهد نظم اداری امرالله و در واقع مركز سازماندهی تشكیلاتی بهائیت، در امریكا قرار دارد (نقشه روبرو). دومین مشرق الاذكار بهائیان در جهان نیز، در شهر شیكاگوی امریكا بنا شده كه عباس افندی در سفر به آن دیار، سنگ بنای آن را گذاشته است. بر اساس آمار منتشره توسط سایت رسمی محفل ملی بهائیان امریكا: تعداد كل بهائیان امریكا رقمی در حدود 155 هزار نفر است كه شامل ایرانیهای بهائی در امریكا هم میشود. همین گونه منابع، تعداد كل بهائیان دنیا را رقمی در حدود شش میلیون نفر اعلام میكنند و این بدان معنا است كه بهائیان امریكا در حدود 5/2 درصد كل بهائیان جهان را تشكیل میدهند. با توجه به این امر، جای این پرسش وجود دارد كه: چرا در حالی كه تنها 5/2 درصد بهائیان، مقیم امریكایند، 70 تا 80 درصد كرسیهای نه نفره بیتالعدل اعظم در قبضه امریكاییها قرار دارد، آن هم امریكاییهایی كه نه بهائیزاده بوده و نه سابقه درخشانی در بهائیت داشتهاند؟!1
احسان طبری، ضمن انتقاد از مخالفت حسینعلی بهاء با «تعصبات ملی و دینی» ، كه به زعم وی انصراف ملتها از مبارزات اجتماعی، سیاسی و هرگونه قیام و جنگ (اعم از دفاعی یا تجاوزی) را در پی دارد، سخن را به روابط عبدالبهاء (پس از فروپاشی عثمانی و سیطره بریتانیا بر فلسطین) با مقامات انگلیسی میكشاند و در ادامه میافزاید: «درباره رابطه محافل بهائی با امپریالیسم انگلستان و امریكا مطالب زیادی گفته میشود. جهان وطنی بهائیان و عقاید ضدانقلابی آنها و دوری آنها از مذهب مسلط در كشور ما و وجود مراكزی از آنها در امریكا و اروپا و كیفیت نیمهمخفی كار آنها و همبستگی درونی آنها، همه و همه به این شایعات مایه میدهد. آنچه كه مسلم است نمیتوان هر بهائی را یك عامل بیگانه دانست ولی در وجود رابطه ما بین مراكز عمده بهائی، مانند مراكز داشناك و صهیونیست (صهیونیسم) با محافل امپریالیستی تردیدی نیست و میتوان حدس زد كه سازمانهای جاسوسی امپریالیستی از قبیل سیا و اینتلجنس سرویس از سازمان بهائی برای مقاصد خود استفاده میكنند...» .2
عباس افندی (پیشوای بهائیان) در 1913 ــ 1911 سفری به مغرب زمین كرد و طی نطقهای متعددی كه در مجامع گوناگون (عمدتا ماسونی) اروپا و امریكا ایراد نمود، از امریكا جانبداری بلكه تقدیس كرد. وی در یكی از اظهارات خود ادعا كرد كه: «قطعه امریك نزد حق میدان اشراق انوار است...» !3 و در سخنرانی دیگر خود اظهار كرد: «از برای تجارت و منفعت ملت امریكا مملكتی بهتر از ایران نه. چه كه مملكت ایران مواد ثروتش همه در زیر خاك پنهان است. امیدوارم ملت امریكا سبب شوند كه آن ثروت ظاهر شود» !4
همان زمانها، مرید و منشی عباس افندی و یكی از روِسای بهائیت در امریكا (علیقلی خان نبیلالدوله) نیز «نقش اساسی را در انتخاب و اعزام شوستر» مستشار امریكایی «به ایران ایفا كرد و برای نخستین بار او بود كه پای كمپانیهای نفتی امریكایی را به ایران باز كرد» .5 زمانی هم كه شوستر و همكاران امریكاییاش برای تصدی دوائر گمرك و مالیه ایران در مه 1911 [جمادی الاول 1329ق] وارد مهرآباد تهران شدند، محفل بهائیان ایران، به اشاره همین نبیلالدوله استقبال باشكوهی از شوستر به راه انداختند.6
طبقه حاكمه امریكا در آن برهه از تاریخ، تدریجا آماده میشد كه از انزوای سیاسی پیشین بیرون آمده و چتر استعمار و استثمار خود را ــ همچون ابر سیاه ــ بر مشرق زمین بگستراند. پیدا است كه سخنان پیشوای بهائیت، كه حكم «چراغ سبز» را برای غارت كشور زرخیز و نفتبیز! ایران داشت، بر مذاق مستعمرهچیان آن دیار بسیار خوش میآمد و طبیعی بود كه از گوینده این سخنان استقبال كنند.
مجله آهنگ بدیع، ارگان بهائیان، در گزارشی كه (البته، طبق معمول از مبالغه و اغراق، خالی نیست) مینویسد: زمانی كه عباس افندی وارد نیویورك شد «تئودور روزولت، رئیسجمهور فقید امریكا، مقدمش را گرامی داشت و محضرش را مغتنم دانست و با آن حضرت مصاحبه نمود... مستر لی مك كلانگ وزیر دارایی ممالك متحده امریكا [دقت كنید: «وزیر دارایی» امریكا] پس از تشرف به حضور مبارك، هنگامی كه برای دوستان توصیف تشرفش را مینمود گفت: چنین احساس میكردم كه در حضور یكی از انبیاء هستم ــ در حضور حضرت مسیح ــ این هم درست نیست ــ حقیقت این است كه در حضور پدر آسمانیم بودم» .7
بیجهت نیست كه ایالات متحده امریكا در دوران نفوذ و سیطره خویش در ایران (در نیمه دوم سلطنت محمدرضا) برای پیشبرد اهداف (سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و...) خود، میدان را برای تكاپو و جولان بهائیان گشود و سبب شد كه حدود 14 سال، از رئیس دولت (هویدا) گرفته تا جمع بسیاری از وزرا و مدیران بلند پایه كشوری و لشكری / دولتی و درباری، جزء افراد وابسته به این فرقه باشند.
پینوشتها:
1. نقل از: سایت بهائی پژوهی، یكشنبه 27 اسفند 1385: مصادره تشكیلات بهائی توسط امریكاییان
2. جامعه ایران در دوران رضاشاه، احـســان طـبــری، صــص ــ 117 و188
3. آهنگ بدیع، سال هشتم (1332)، ش 6 و 7، ص 103. نیز: امشب نهایت سرور دارم كه در همچو مجمع و محفلی وارد شدم. من شرقی هستم، الحمد لله در مجلس غـرب حـاضـر شـدم و جـمـعـی مـیـبـیـنـم كه در روی آنان نور انسانیت درنهایت جلوه و ظهور است و این مجلس را دایر بر امن میگویم كه ممكن است ملت شرق و غرب متحد شوند و ارتباط تام به میان امریكا و ایـران حـاصـل گـردد (خـطـابـات عـبـدالـبـهـاء، 1/33)
4. خطابات عـبـدالـبـهـاء، چـاپ مـصـر، 2/33
5. بررسی مناسبات ایران و امریكا (1851 تا 1925 میلادی)، انتشارات وزارت امور خارجه، ص 155
6. اخـتـناق ایران، مورگان شوستر، ترجمه ابوالحسن موسوی شوشتری، صص 11 ــ 10
7. آهنگ بدیع، سال 17، 1341ش، ش 9، ص 206.