یکی از فرقههایی که توسط اداره کل سوم ساواک با دقت دنبال میشد، بهاییت بود.36 شعبه مربوط، بولتنهای نوبهای (سه ماهه) تنظیم میکرد که یک نسخه از آن از طریق من (دفتر ویژه اطلاعات) به اطلاع محمدرضا میرسید. این بولتن مفصل همتراز بولتن فراماسونری بود، اما محمدرضا از تشکیلات بهاییت و بهخصوص افراد بهایی در مقامات مهم و حساس مملکتی اطلاع کامل داشت و نسبت به آنان حسن ظن نشان میداد.37 بهاییان در این دوره با اعتماد به نفس، به سوی کنترل و نفوذ کامل بر تمامیت ایران پیش میرفتند. یکی از نویسندگان نشریه خبری بهاییان، درباره آرزویی که آن روز آن را انجامشدنی میدانست، نوشته است: شریعت [بهاییت] از طرف اولیای امور به عنوان دیانت رسمی مملکتی شناخته خواهد شد... و این رسمیت به مرور ایام منجر به تأسیس سلطنت بهایی خواهد گشت که در ظل آن، حدود و احکام مقدس اقدس امالکتاب شریعت بهایی در جمیع امور شرعی و مدنی کاملاً به موقع به اجرا گذاشته خواهد شد و این مرحله مآلاً منتهی به تأسیس و استقرار سلطنت جهانی بهایی... خواهد گردید.38 رهبر بزرگ و بنیانگذار جمهوری اسلامی، امام خمینی رحمه الله با بینش بالای خود، عمق فاجعه را شناخت و در سخنرانی هیجدهم شهریور1342 در مسجد اعظم قم درباره این خطر به ملت هشدار داد و فرمود: ... اینها عمال اسرائیل در ایران [هستند]. هرجا انگشت میگذاری، میبینی که یکی از اینهاست. مراکز حساس، مراکز خطرناک، ... از دربار گرفته تا آن آخر مملکت، از این اشخاص (بهایی) آنجا موجودند.39 حضور افراد سرشناس بهایی در حکومت فهرستی که در سال 1339 از اسامی مقامهای نظامی و غیرنظامی تهیه شد، نشان میداد بیشتر پستهای اطلاعاتی، امنیتی، سیاسی و اقتصادی کشور در اختیار بهاییان است. البته به دلیل پنهانکاری، نام بعضی از افراد که در پستهای مهم بودند، در این فهرست نیامده و بیتردید، تعداد بهاییان شاغل در دستگاهها چندین برابر این فهرست بوده است. در سالهای بعد، تعداد بهاییان شاغل و سطح شغل آنان بالا رفت که میتوان از این افراد نام برد: امیرعباس هویدا، نخستوزیر سیزده ساله؛ لیلی امیرارجمند، مشاور ویژه فرح و مدیر برنامههای آموزشی و تربیتی رضا پهلوی؛ عباس شاهقلی، وزیر بهداری و وزیر علوم؛ روحانی، وزیر آب و برق و کشاورزی در دولت هویدا؛ شاپور راسخ، مشاور عالی و در واقع گرداننده سازمان برنامه و بودجه و مدیر تشکیلات بهاییت در ایران؛ عبدالکریم ایادی، پزشک مخصوص شاه.40 اکنون به جایگاه دکتر ایادی در ساختار حکومت پهلوی میپردازیم. سپس برخی از مقامهای ارشد بهایی را در این حکومت نام میبریم. یک ـ سپهبد دکتر عبدالکریم ایادی دکتر عبدالکریم ایادی، نزدیکترین فرد بهایی به محمدرضا پهلوی بود. شرح کوتاه احوالات او، حدیث مفصل نفوذ بهاییت در سلولهای بنیادین حکومت پهلوی است. ارتشبد فردوست، معاون سازمان اطلاعات و امنیت کشور و رئیس دفتر اطلاعات ویژه دربار، در خاطرات خود، شاه را مبتلا به نوعی بیماری روانی به نام میکروفوبیا، یعنی ترس از میکروب دانسته است و مینویسد: این بیماری بهطور دائم و در تمام مدت شبانهروز و برای تمام عمر شاه را آزار میداده است. علیرضا، برادر شاه که خود نیز به این بیماری مبتلا بود، دکتر عبدالکریم ایادی را به شاه معرفی کرد... . بدین ترتیب، برای اولین بار ایادی، شاه را معاینه کرد. از همان آغاز برای من مشخص شد این فرد که دوره پزشکی را در فرانسه طی کرده بود، یک کلّاش و حقهباز به تمام معناست. باید اضافه کنم که ایادی در فرانسه ابتدا دانشجوی دامپزشکی بود و سپس دوره پزشکی را بهطور ناقص گذراند،... ولی همین فرد به نحوی شاه را مسحور خود کرده بود که قرار شد هفتهای سه بار به شاه مراجعه کند. ایادی تا روز مرگ علیرضا، پزشک معالج او هم بود. شاه به زودی دچار اعتیاد به ایادی شد. دیدار او با ایادی از هفتهای سه روز به هر روز تبدیل شد و دیدار هر روزه به کلیه ساعات فراغت کشید. صبحها، هنوز شاه بیدار نشده، ایادی حاضر بود و شبها تا وقت خواب در اتاق او میماند. زمانی که محمدرضا ازدواج کرد، این عادت ترک نمیشد و ایادی با زنهای شاه هم خودمانی میشد. بدین ترتیب ایادی، بانفوذترین فرد دربار و به تدریج، بانفوذترین فرد کشور شد. او برای خود حدود هشتاد شغل در سطح کشور درست کرده بود. مشاغلی که مهم و پولساز بود! [او] رئیس بهداری کل ارتش بود و در این پست، [بنا کردن] ساختمان بیمارستانهای ارتش به امر او بود. وارد کردن وسایل این بیمارستانها، وارد کردن داروهای لازم، دادن درجات پرسنل بهداری ارتش از گروهبان تا سپهبد به امر او، بود. هرگونه تخطی از اوامر او، برکناری و مجازات را به دنبال داشت. ایادی رئیس شرکت «اتکا»ی ارتش و نیروهای انتظامی هم بود و در این پست، کلیه نیازمندیها باید به دستور او تهیه میشد. هرچه او اراده میکرد ولو در کشور موجود بود، باید برای ارتش، از خارج به ویژه از انگلیس و امریکا وارد میشد. سازمان دارویی کشور نیز تماماً تحت امر ایادی بود؛ چه داروهایی و به چه مقدار باید تهیه شود، از کجا خریداری و به کدام فروشنده و به چه میزان داده شود. شیلات جنوب در اختیار ایادی بود و تعیین اینکه به کدام کشورها و شرکتها اجازه صیادی داده شود و به کدام داده نشود، در اختیار ایادی بود... . من یک بار مشاغل او را کنترل کردم و به هشتاد رسید. به شاه گزارش کردم. شاه در حضور من از او ایراد گرفت که هشتاد شغل را برای چه میخواهی؟ ایادی به شوخی جواب داد: «میخواهم مشاغلم را به صد برسانم!»...41 مئیر عزری، سفیر اسرائیل در ایران در رژیم پهلوی نیز در خاطرات خود پس از 25 سال از سقوط رژیم پهلوی، از قدرت و نفوذ ایادی پرده برداشته است و مینویسد: یکی دیگر از سرشناسان کیش بهایی، سرلشکر دکتر ایادی، پزشک ویژه شاه بود ... و به چشم و گوش شاه میمانست. او بهداری ارتش و بیمارستانها، اداره خرید دارو و ابزار پزشکی برای یگانهای ارتش را سرپرستی میکرد و با همه توان به همکیشانش یاری میداد. ... ایادی به یهودیان، مهری ناگسستنی داشت و آنها را مردمی درددیده و شایسته بیپیرایهترین یاریها میدانست. افزون بر آن، ارزندهترین و والاترین نیایشگاههای بهاییان در کشور اسرائیل بود و این پدیده روشنتر از آفتاب را ایادی نمیتوانست نادیده بگیرد. ... ایادی به بازرگانان و کارشناسان اسرائیلی یاری داد تا میوه ارتش ایران را فراهم آورند و برای یگانهای گوناگون، مرغداری و دهکدههای نمونه کشاورزی بسازند. ... در سایه دوستی با ایادی، با گروهی از سرشناسان کشور آشنا شدم که هرگز باور نمیکردم پیرو کیش بهایی باشند. بسیاری از آنها در باور خود چون سنگ خارا بودند، ولی بهخوبی میتوانستند در برابر دیگران باور خود را پنهان نمایند. آنها همه دریافته بودند که در برابر من نیازی به پنهانکاری ندارند.42 دو ـ وزیران و مدیران ارشد بهایی در دوره پهلوی علیمحمدخان موقرالدوله (از سران درجه اول بهاییان ایران): وزیر فواید عامه و تجارت و فلاحت در کابینه سید ضیاءالدین طباطبائی (دوره رضاخان)؛ منصور روحانی: وزیر آب و برق و کشاورزی؛ ناصر گلسرخی: وزیر منابع طبیعی؛ خانم فرخرو پارسا: وزیر آموزش و پرورش؛ هوشنگ نهاوندی: وزیر کار و آبادانی و مسکن؛ سپهبد اسدالله صنیعی: وزیر دفاع؛ سپهبد علیمحمد خادمی: رئیس سازمان هواپیمایی ملی ایران هما. صدها نفر دیگر در ادارههای مهم مثل اداره غله، قند و شکر و ... . اعتماد و محبت بیش از اندازه شخص شاه و هویدا به بهاییان، سبب افزایش گرایش به بهاییت شد و بسیاری به خاطر گرفتن پست و مقام دولتی تظاهر به بهاییت میکردند. ب) بهاییان و قیام خونین 15 خرداد 1342 در پرونده سپهبد بهایی پرویز خسروانی، سند مهمی به چشم میخورد که عمق روابط حکومت پهلوی و بهاییان را نشان میدهد. این سند درباره قیام خونین پانزده خرداد 1342 و حمایت علما و مردم قم از حضرت امام خمینی رحمه الله است که بهاییان پنج روز بعد از این واقعه با فرستادن نامهای به سپهبد پرویز خسروانی، فرمانده ژاندارمری ناحیه مرکز، ضمن ابراز خوشحالی از این کشتار وحشیانه (که نهایت مدنیت و اخلاق آنان را میرساند) از سردمدار هممسلک خود، بهدلیل همکاری وی در این جنایت تشکر کردند: تیمسار سرتیپ پرویز خسروانی، فرماندهی ژاندارمری ناحیه مرکز! تاریخ یکصد و بیست ساله جهان بهایی، بهخصوص در ایران، همواره مشحون از شهادت نفوس و تاراج دارایی و اموال آنان به دست اراذل و اوباش و به تحریک ارباب عمائم و یا افرادی نادان بوده است، ولی در خلال صفحات این تاریخ، همواره ستارههای درخشانی در مقامات دولتی وجود داشتهاند که با توجه به وظایف اساسیه وجدانیه و اجتماعی خود، نوعدوستی و عدالتگستری نموده و به کرّات مانع تجاوز رجاله و یا علمای بدعمل شدهاند. در اثر همین حسنتشخیص و میهندوستی و نوعپروری واقعی آنان در واقع آبروی کشور مقدس ایران تا اندازهای محفوظ مانده و از سوءشهرتی که دیگران ایجاد نمودهاند، کاسته شده است. زحمات و خدمات و سرعت عمل تیمسار نیز در جلوگیری از تجاوز اراذل و اوباش و رجالّه کراراً در سنین اخیره در این محفل مذکور شده است، بهخصوص در این ایام که بحمدالله اولیای امور نیز به رأیالعین سوءعمل جهلای معروف به علم را مشاهده کرده و هر دیده منصفی رذالت و جهالت و پستی فطرت این افراد را گواهی میدهد. یقین است عموم دوستداران مدنیت و علم و اخلاق و دیانت، زحمات تیمسار را با دیده احترام و تقدیر نگریسته و تاریخ امر بهایی آن جناب را در ردیف همان چهرههای درخشان حافظ و نگهبان مدنیت عالم انسانی ثبت و ضبط خواهد نمود.43 با رجای تأیید 20/3/1342 منشی محفل ج) بهاییان و جمهوری اسلامی ایران با پیروزی انقلاب اسلامی، فرصت نفوذ و چپاول از فرقه بهاییت گرفته و امید آنان به ناامیدی تبدیل شد. ازاینرو، دشمنی بهاییت با نظام اسلامی را میتوان امری طبیعی دانست؛ مانند دشمنی امریکا و اسرائیل با این انقلاب، ولی از آن جهت که بهاییت مدعی است با سیاست رابطهای ندارد و تکلیف بهاییان در برابر حکومتها اطاعت و تسلیم است، برای پردهبرداری از کنشهای سیاسی آنان و اثبات دروغ بودن این ادعا این موضوع را بررسی میکنیم. از آنجا که قوانین جمهوری اسلامی بر پایه شریعت شکل گرفته است و دین اسلام گمراه شدن بندگان خدا را برنمیتابد و از سوی دیگر، تبلیغ بهاییت مصداق آشکار گمراه کردن مردم بهشمار میرود، بر اساس این قوانین، تبلیغ بهاییت غیرقانونی است و بهاییان حق فعالیت تبلیغی را ندارند. البته پیروان این فرقه میتوانند بدون تبلیغات، به شعائر دینی خود عمل کنند و نظام اسلامی برای آنان مزاحمت ایجاد نخواهد کرد. بهاییان بر اساس دستورهای دینی خود نیز که آنان را موظف به پیروی از مقررات داخلی کشورهای محل اقامتشان میکند، باید تسلیم قانون باشند و از آن سرپیچی نکنند. ولی بیتالعدل اعظم با درخواستی منافقانه، کوشیده است نظام اسلامی ایران را دور زند و به عنوان وظیفه اولیه دینی، بهاییان را به تبلیغات فردی دعوت کند. این سازمان در تاریخ جون 2007 به هیئت یاران یا همان اعضای محفل ملی پیامی صادر و از آنها درخواست کرده که امکانات لازم را برای مطالعه این پیام از سوی خانوادههای بهایی فراهم کنند. در مهمترین بخش این پیام آمده است: ... تبلیغ به عنوان افضل اعمال از جانب حق توصیف شده، از جمله مظاهر روحانی است که هر فرد بهایی در آثار مبارکه به انجام آن موظف شده است. بدین ترتیب، تبلیغ امری وجدانی و بهطور قطع جاذب تاییدات روحالقدس... .44 این پیام با دعوت و تشویق بهاییان به تبلیغ و القای این مطلب به آنان که تبلیغ فردی با حکم اطاعت از حکومت اختلافی ندارد، میکوشد بحران ساختگی ایجاد کند و نیروهای انتظامی و امنیتی نظام را به بازداشت بهاییان وادارد تا با بهرهگیری تبلیغاتی از این فرصت، به اهداف بلندمدت و کوتاهمدت خود دست یابد. تشکیلات بهاییت با این توجیه که تبلیغ، امری فردی است مانند نماز و روزه که هر بهایی جدا از علاقه و ارتباطش با بیتالعدل، موظف به انجام آن است و کسی نمیتواند مانع تبلیغ فردی شود، میکوشد در برابر افکار عمومی جهان چنین وانمود کند که جمهوری اسلامی ایران، بهاییان را از انجام ابتداییترین امور عبادی دینشان که از حقوق اولیه هر فرد در قوانین بینالمللی است، بازداشته است. در این زمینه چند ابهام وجود دارد: 1. چرا تبلیغ در اسرائیل که مرکز تشکیلات اداری و سیاسی بهاییت است کاملاً ممنوع است؟ آیا در اسرائیل وظایف بهاییان چیز دیگری است؟ 2. با توجه به اینکه تبلیغ بهاییت در کشوری شیعی مانند ایران که گرایش عمومی مردم آن به دین بسیار بالاست، سبب بروز مشکلات اجتماعی میشود، و از سویی عبدالبهاء بیدینی را از دینی که سبب تفرقه شود بهتر دانسته است، پس هدف از تبلیغ این دینِ بدتر از بیدینی چیست؟ 3. در دوره پهلوی با وجود حضور حداقل نه وزیر بهایی در کابینه منصور و هویدا و صدها کارگزار بهایی در پستهای مهم رژیم و آزادی کامل در تبلیغ، بهاییت کاری از پیش نبرد و با توجه به حجم بالای تبلیغات، نه تنها بر جمعیت آنان افزوده نشد، بلکه تعدادی هم که بنا به دلایل کاملاً غیردینی به بهاییت پیوسته بودند، در سالهای آغازین انقلاب، جدایی خود را از این فرقه اعلام کردند و نمیتوان گفت این کار از روی تقیه بوده است؛ زیرا در بهاییت، تقیه به ویژه برای سطوح پایین فرقه ممنوع است. بنابراین، تبلیغ بهاییت در جامعه شیعی ثمری ندارد و ادعای مخالفت قوانین جمهوری اسلامی با تبلیغ ادیان، تنها با هدف وارد کردن اتهام نفی آزادی در ایران است. در واقع، بهاییان از طرح چنین بحثهایی، انگیزههای دیگری در سر دارند. منابع 35. نک: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385، ج 1، صص 57 ـ 59. 36. ساواک دلایل امنیتی کلیه فرق و مذاهب موجود در کشور را زیر نظر داشت و رفتارهای سیاسی ـ اجتماعی آنها را پیگیری میکرد (به صورت محسوس و نامحسوس) 37. عبدالله شهبازی، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، انتشارات اطلاعات، ج۱، ص۳۷۶. 38. مجله اخبار امری، ش 3، ص 14. 39. صحیفه نور، ج 1، ص 389. 40. نک: تاریخ قیام پانزدهم خرداد به روایت اسناد، ج1، صص 324 و 325. 41. تلخیص و تنظیم از کتاب ظهور سقوط سلطنت پهلوی (خاطرات ارتشبد فردوست)، ج 2، صص 199، 204 و 374. 42. یادنامه خاطرات مئیر عزری، چاپ اسرائیل، سال 2000 م.، ج 1، صص 332 و333. 43. پرونده سپهبد پرویز خسروانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی. 44[1]. http://www.bahairesearch.ir