در این کتاب عناوینی
چون حجهالله، امام زمان، دجّال، قائم آل محمد نیز آمده است که هر کدام از آنها مصادیق
خاص و خودتراشیده ای دارند. مثلاً دجال را میرزا آقاسی میدانند[همان،ص232] و معتقدند که قائم آل محمد باید سیدی باشد ایرانی
که در آخرالزمان به دنیا میآید و قیام میکند و او همان علیمحمد باب است. [همان،ص244-250] پس بین امام زمان(ع) که در قرن سوم هجری غایب شد
با قائم آل محمد تفاوت وجود دارد! به عبارتی دیگر، اینان به مهدویت نوعی معتقدند نه
مهدویت شخصی. [همان،262-263] سفیانی نیز در
این کتاب حاج محمد کریمخان کرمانی معرفی شده است. [همان،232] .
کتاب "هشت بهشت"،
ضمناً در زمینه تبلیغ به سود گروه و مسلک خاص از طریق دروغ پردازی و تحریف واقعیات
تاریخی نیز، ید طولایی دارد.

نویسندگان، مدعیاند که بزرگوارانی چون شیخ مرتضی انصاری
- آن عالم فرهیخته - در پی اظهار دوستی و مودّت با این گروه بودهاند، یا حاج ملا علی
کنی خود را حامی ازلیها میدانست و حاج ملا هادی سبزواری برایشان شعر می سرود. [همان،284] و این در حالی است که شیخ انصاری، به روایت شاگردش،
حاج میرزا نصراللَّه تراب دزفولی، در کتاب "لمعاتالبیان" حتی نسبت به سید
کاظم رشتی احتیاط میکرد و او را لایق در تصرّف مال امام(ع) نمیدانست، [زندگانی
وشخصیت شیخ انصاری،حسین علی نوبان،تهران،1369،چ3،ص110-109] چه رسد به باب و صبح ازل! حاج ملا علی کنی نیز فقیه
متنفذ تهران در عصر ناصرالدینشاه بود که به گواه اسناد و مدارک موجود، از مخالفان
سرسخت و پابرجای باب به شمار میرفت و نوشته او در این زمینه را میتوان در کتاب
"عهد اعلی... " (از منابع بهائی و نوشته ابوالقاسم افنان) دید. حاج ملا هادی
سبزواری نیز حکیم پارسا و نامآشنای شیعه در عهد ناصری است که در زندگینامه خودنوشت
خویش، بخش مربوط به ایام تحصیل در اصفهان، پایه علمی شیخ احمد احسائی را نازل شمرده
و در منظومه حکمت خویش نیز، قسمت مربوط به بحث از اصالت وجود، ادعای احسائی مبنی بر
اصالت داشتن وجود و ماهیت (هر دو) را خرق اجماعی ناشی از راه نیافتن به کنه مطلب دانسته
است. وقتی که شخصی چون احسائی در نظر حکیم سبزواری چنین رتبتی داشته باشد، تکلیف امثال
باب و ازل با آن مدعیات عجیب و غریب معلوم است!