الف -«اگر مذهب بهائی، مذهبی بوده و راهنمای مردم!! چرا این همه شهوت پرستی و هوس رانی در او جمع شده و با سیاست اجانب توام میگردد؟؟» سپس از بهائیان میخواهد: «قدری تفکر و تأمل نموده، دقیق شوید که مذهب برای چیست و مقصود از مربی [دینی] کدام است.». ب - مینویسد: «قائد و رئیس [عبدالبها، شوقی افندی] و مبلغشان [نظیر اسداله قمی] با زنان و دختران آنها [امت] سالهای سال بی عفتی کرده و میکنند» آیا چنین اشخاص کثیفی میتوانند پیامبر و امام برگزیده خدا باشند؟! ج - مینویسد: «مذهب را غیر از یک اسم بی معنی چیز دیگر معنی نمیکنند. زیرا که حساب و کتابی در بین نداشته، از عذاب و عقاب ترسی ندارند» . د - هر دقیقه رنگی به خود گرفتن با دشمن مذهب خود لاف برادری زدن را روش پیروان مذهبی ندانسته، مینویسد: «گاهی مسلمان شده، گهی عیسوی شوند؛ وقتی زردشتی و موقعی کلیمی گردند.» سپس دلیل میآورد آیا «تا حال دیدهاید شخصی که مسلمان واقعی بوده و به خدا و به حضرت نبی اکرم اعتقاد داشته به بهائیها بگوید من بهائی هستم!!».(بارقه حقیقت،بانوقدس ایران،ص44-4)