تغییرپیداكردن عقیده سبب شد که وی از طرف بهائیان تکفیر و تفسیق شود و رویه ای خصومت آمیز با وی در پیش گرفته شد و تصمیمات بسیاری بر ضد وی اتخاذ گردید. حتی دائرهی فشار بر خانواده ی وی هم گسترده شد؛ به طوری که از سوی پدر هم - که بهائی بود - طرد گردید. صبحی علیرغم آن که بسیار به سختی افتاده بود چندی سکوت اختیار کرد تا بلکه موجب فراموشی موضوع گردد و در گوشه ای زندگی گوشه گیرانه ای در پیش گیرد، ولی بهائیان دست از وی برنداشته و در اذیت و آزارش کوشیدند، تا این که وی برای دفاع از خود و بیان حقایق و علل برگشت خود از بهائیگری، مجبور شد شرح دگرگونی و خاطرات دوران بهائیگری و فعالیتهایش را رادوجلد(کتاب صبحی_پیام پدر)بنگارد و ناگفته های درون این فرقه را فاش نماید. این دو کتاب در واقع حقایقی جالب درباره ی بهائیگری و فساد داخلی رهبران این دار و دسته ی سیاسی است.این دو کتاب برای شناخت ماهیت و حقیقت شکل جدید ارتجاع و خرافات، و مظهر کمال مذهب سازی بوسیله ی استعمارگران، کمک فراوانی می کند و اسرار جالبی را برای نخستین بار افشاء می سازد. وی از بهائیت به آغوش اسلام بازگشت و پرده از کار سران آن برداشت. وی همچنان که خود نوشته هیچ گونه بغض و عداوتی با « بهائیت» نداشته و تلاش کرده است تا از منظر یک فرد آشنا به حقایق، موضوع را طرح و مورد بحث قرار دهد و در این راستا باید نگرش و دوری وی از حب و بغض شخصی، او را ستود؛ از این رو در صداقت و امانت وی نمیتوان تردید روا داشت. بر همین اساس کتاب روایتی جالب، جذاب و خالی از یکسونگری عنادآمیز است که نه از سوی مخالفان، بلکه از سوی یکی از مبلغان برجسته و محرم اسرار و منشی مخصوص عبدالبهاء، کاتب وحی! و واسطهی فیض حق و خلق! به نگارش درآمده است؛ آن هم نه از سر عناد و خصومت، بلکه از سر کشف و تحری حقیقت. علیرغم رویگردانی کامل صبحی از بهائیت، چون مورد اعتماد و محرم اسرار عبدالبهاء - عباس افندی - بوده، همه ی اسراری را که آگاه بوده افشا نمیسازد و خود در این باره چنین استدلال میکند:«تمام این اسرار را که عبدالبهاء به صرف اعتماد و راستی و درستی من، مکتوم نمیداشت، افشا نمینمایم تا گذشته از این که نفس عمل محمود و ممدوح نیست ظن او نیز بر امانت من نزد اهل خرد فاسد نگردد و هم در نزد آزادمردان از مردی و اهلیت دور نباشم». صبحی در کتاب اول خود توجه ویژه ای به مباحث بنیادی و اعتقادی دارد که در تاریخچه ی پیدایش بهائیت و معتقدات بهائیان و در مبانی اعتقادی اسلامی، به تبیین و تشریح حقایق پرداخته است و ضمن بیان خاطرات دوران وابستگی خود به بهائیت، شاخصه های اعتقادی اسلامی را به عنوان رهائی بخش انسان و برترین مبانی دینی به خواننده ی خاطرات عرضه میدارد. تا بلکه خوانندگانی که بهائی هستند از این رهگذر پی به بی بنیانی عقاید خود ببرند و با عقاید مستحکم اسلام آشنا گردند. صبحی پس از گذشت بیست سال از انتشار «کتاب صبحی یا خاطرات زندگی» در سال 1332، «پیام پدر» را منتشر کرد. عنوان «کتاب صبحی» در سال 1312 شمسی در مطبعه ی دانش تهران به چاپ رسید و بخش دوم آن در سال 1332 ش تحت عنوان «پیام پدر» منتشر گردید. کتاب «پیام پدر» را میتوان جلد دوم خاطرات صبحی دانست گرچه شباهتهایی در برخی از فرازهای آن هست، ولی شرایط زمانی و مکانی راوی موجب شده است کیفیت و کمیت بیان در «پیام پدر»، متفاوت از خاطرات قبلی باشد. در «کتاب صبحی» او بیشتر بر آن است تا ضمن بیان خاطرات خود ناراستیهای بهاییان را بیان داشته و دلایل و براهین عقلی و نقلی خود را برای رویگردانی از بهاییت طرح نماید. در این خاطرات گزارشها و روایات از مراکز بهاییت با مرگ عبدالبهاء ناقص میماند که در «پیام پدر» این بخش تکمیل میشود. قلم صبحی با توجه به وضعیت موجود بهائیان و رهبری آن تند شده و به اوج رسیده است. در این قسمت طرح مباحث اعتقادی کمتر مورد توجه بود. همت بیشتر راوی بیان واقعیتهای این فرقه است. هر چند که طرف صبحی در «پیام پدر» به ظاهر جوانان ایران زمین است اما در واقع خطاب اصلی او بهاییان است که خواسته یا ناخواسته در دام این فرقه افتادهاند و صبحی میکوشد تا بلکه آنان را به تعقل و تدبر وادارد... [1]