بهائیان که پی ریزی مسلکشان بر اساس حقانیت باب نهاده شده و هم اکنون نیز از مدافعان سرسخت او به حساب میآیند و باب را همان قائم اسلام و امام دوازدهم شیعه میدانند، پذیرفته اند که او در سالهای اولیه ی ماجرای خویش مقام «بابیت» امام دوازدهم را برای خود قائل بوده است.

عباراتی از نوشته های باب را که بهائیان در کتابهای خود آورده اند، مقام ادعائی بابیت است که باب، خود را دارنده آن میداند.
عبدالحمید اشراق خاوری مبلغ بزرگ بهائیان در کتاب «رحیق مختوم» خود قسمتی از اولین کتاب باب را که موسوم به تفسیر سوره ی یوسف است آورده، در این فراز از تفسیر سوره یوسف چنین میخوانیم: «خداوند چنین مقدر کرده است که این کتاب تفسیر سوره یوسف، از نزد حضرت محمد بن الحسن (ع)... به دست بنده و باب او برسد تا حجت و برهان پروردگار بر جهانیان باشد.» [رحیق مختوم،اشراق خاوری،ص22چاپ اول،ص34چاپ دوم] .
این عبارت باب که سبب ایمان آوردن شخصی بنام «ملا حسین بشروئی» میگردد و اولین پیرو و طرفدار را برای وی میسازد، نشانه ی آن است که که وی خود را باب امام دوازدهم، یعنی باب حضرت محمد بن الحسن العسکری (ع) میدانسته است. [ظهورالحق،ص131] .
فاضل مازندرانی که او نیز از بزرگ مبلغان جامعه ی بهائی است، در کتابش که «اسرارالاثار خصوصی» نامیده میشود، این عبارت را از کتاب «صحیفه ی مخزونه» باب آورده، در اینجا هم، باب ادعا میکند که کتاب را از نزد حضرت بقیةالله، حضرت محمد بن الحسن (ع) آورده است. وی میگوید: «این صحیفه مخزونه را خداوند متعال بر حجت خود، حضرت محمد بن الحسن (ع) فروفرستاد و حضرت بقیةالله صاحبالزمان (ع) نیز آن را به باب خودش «ذکر» داده است تا اینکه حجت خدا بر بندگانش باشد.» [اسرارالآثارخصوصی فاضل مازندرانی،ج3،ص274] .
همچنین فاضل مازندرانی در جای دیگری از کتابش میگوید که باب خود را از بندگان حضرت مهدی (ع) میشمرده است.
«لذا بقیة الله از القاب امام دوازدهم اثنی عشریه قرار گرفت و در آثار اولیه ی نقطةالبیان - باب - آمده تکرر ذکر یافت. قوله: اننی انا عبد من بقیة الله» [همان،ج2،ص68] .
تنها مبلغان بهائی نیستند که با نقل جملاتی از باب اعلام خاکساری او را به پیشگاه امام زمان (ع) برملا میکنند، بلکه رهبران بهائی نیز به این مهم پرداختهاند.
عباس افندی - امام اول بهائیان - جملاتی از تفسیر سوره یوسف را که ما نیز پیشتر فراز دیگری از آن را آوردیم، از قول باب چنین نقل میکند: «ای بقیة الله سراپا فدای تو گردم و خشنودم که در راه تو دشنام بشنوم و هیچ آرزوئی جز کشته شدن در راه دوستی تو ندارم.» [مقاله شخصی سیاح،عباس افندی،ص4] .
و در مدارک پیشین نیز دیدیم که مقصود باب از بقیة الله در تمامی آثارش، هیچ کس جز حضرت محمد بن الحسن امام زمان (ع) نبوده است.
اینها نمونه هائی از موارد متعدد اعتراف باب، به وجود مسعود دوازدهمین امام شیعه است. همانطوری که ملاحظه میشود در این عبارات تنها ادعای «بابیت» میرزا علیمحمد شیرازی را میبینیم. اما آیا واقعا باب در مورد ادعایش فرد راستگو و صادقی بوده است؟ آیا باب به راستی مقام سفارت و نیابت امام دوازدهم را داشته است؟ حقیقت آن است که شیعیان آگاه هیچگاه باب را به عنوان سفیر و نایب امام نپذیرفتند. آخر چگونه ممکن است توقیعی که به چهارمین نایب خاص امام زمان (ع) رسیده به طور صریح و روشن خبر از مسدود شدن باب نیابت دهد و در عین حال میرزا علیمحمد شیرازی، باب و نایب راستگوی امام (ع) باشد؟ تمام کسانی که در زمان غیبت کبری ادعای نیابت کردهاند بنا به فرمایش خود امام زمان (ع) دروغگویانی بیش نیستند، پس چگونه میتوانیم باب را نایب راستین همان امام بدانیم؟