و البته در کتاب تورات ، انجیل و اوستا
نیز مطالب و آیاتی به این معنی وجود دارد.
جالب اینجاست که عبدالبهاء نیز به این حقیقت
که این تعلیم تازگی ندارد اعتراف میکند:
"حضرت موسی ترویج حقیقت کرد و همچنین حضرت
مسیح و حضرت ابراهیم و حضرت رسول و حضرت باب و حضرت بهاءالله ، کل ، تأسیس و ترویج
حقیقت نمودن" 2
عبدالبهاء اقرار میکند که تحری حقیقت ، ابداع بهاءالله نیست و تمامی پیامبران
مردم را به حقیقت جویی دعوت نموده اند.
آیا مؤسسان بهاییت، حق جو و حق پذیر بوده
اند ؟ طبیعتا برای تحری حقیقت ، ابتدا باید تحقیق و تفحص کرد، سپس با استمداد از علم
و عقل ، حقیقت را یافت و در عمل به آن کوشش کرد.
اما بهاءالله نه تنها به بهاییان اجازه
تحقیق، خوندن و شنیدن کلام منتقدین بهاییت را نمیدهد بلکه حجیت عقل را نیز باطل اعلام
میکند و ملاک عالم بودن را تصدیق بهاییت میداند.
بهاءالله درباره عقل می گوید:
"بدان الیوم آنچه به عقلت رسیده و برسد یا
به عقول فوق تو و دون تو ادراک شود، هیچ یک میزان معرفت حق نبوده و نخواهد بود" 3
وی درباره علم نیز چنین میگوید:
"اگر نفسی الیومبجمیع علوم ارض احاطه نماید
و در کلمه بلی توقف کند لدی الحق مذکور نه و از جهل ناس محسوب" 4
به بیان ساده تر اینکه : اگردانشمندی در
تصدیق امر بهاییت درنگ و تأمل کند در زمره ی جاهل ترین مردم محسوب میشود
عبدالبهاء به بهاییان چنین سفارش میکند
که:
"ایادی امرالله باید بیدار باشند به محض
اینکه نفسی بنای اعتراض و مخالفت با ولی امرالله گذاشت فورا آن شخص را اخراج از جمع
اهل بهاء نمایند و ابدا بهانه ای از او قبول ننمایند؛ چه بسیار که باطل محض، به صورت
خیر دراید تا القای شبهات کند" 5
بهاءالله می گوید:
"کور شو تا جمالم بینی و کر شو تا لحن و
صوت ملیحم را شنوی و جاهل شو تا از علمم نصیب بری و فقیر شو تا از بحر غنای لایزالم
قسمت بی زوال برداری. کور شو یعنی از مشاهد? غیر جمال من . و کر شو یعنی از استماع
کلام غیر من . و جاهل شو یعنی از سوای علم من . تا با چشم پاک و دل طیب و گوش لطیف
به ساحت اقدسم درآیی" 6
باب دستور داده است تمامی کتب غیر بابی
، مقابر ، معابد و انسان های غیر بابی را نابود سازند . در ضمن تدریس و خواندن کتب
غیر بابی را منع کرده است.
احکام باب آنقدر غیر انسانی و غیر منطقی
است که خود بهاییان نیز نتوانسته اند توجیه و تفسیرش کنند و مجبور شده اند که بگویند
بابیت منسوخ شده است
بهاءالله می گوید: " کتاب بیان به
کتاب اقدس جمیع احکامش منسوخ است . مرجع کل کتاب اقدس است نه بیان . احکام بیان منسوخ
است لهذا ترجمه آن چه ثمری برای ایشان" 7
و در تناقضی آشکار و فاحش بهاءالله در جای
دیگر می گوید: "قسم به خدا اگر نفسی از اهل بیان ذکر نسخ کتاب نماید ، خدا بشکند
دهان گوینده و افترا کننده را . فوالذی روحی و ذاتی بیده حرف مب البیان لاحب عندی عن
کل من فی السموات والارض" 8
به بیان ساده تر : قسم به خدا اگر کسی بگوید
کتاب بیان منسوخ شده، خدا دهان اورا بشکند. قسم به آنکه روح و ذاتم به دست اوست، یک
حرف از کتاب بیان نزد من محبوب تر است از تمام آنچه در آسمان و زمین است.
آیا واقعا بهاییت با بحث حقیقت طلبی و تحری حقیقت همخوانی
دارد؟
آیا بهاییان آن هنگام که در حال تبلیغ فرقه
ی خویش هستند به مستمعان خویش می گویند که پیامبرشان غیر بهاییان را جاهل میداند؟
این در حالی است که قرآن کریم می فرماید:
« بگو آیا نابینا با بینا یکسان اند؟ آیا
نمی اندیشید؟ » 9
تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
1 - قرآن کریم , زمر , آیه 18
2 - خطابات , عباس افندی , ج2 , ص5
3 - بدیع , بهاءالله , ص286
4 - اقتدارات , بهاءالله , ص 111
5 - الواح وصایا , عباس افندی , ص 12 و 13
6 - ادعیه حضرت محبوب , بهاءالله , ص 427 و
728
7 - اسرار الآثار خصوصی , اسدالله فاضل مازندرانی
, ج2 , ص106
8 - اسرار الآثار خصوصی , اسدالله فاضل مازندرانی
, ج5 , ص333
9 - قرآن کریم , انعام , 50