از تجلی تا الوهیت و حلول
از نگاه بهاییان مظاهر امر با یکدیگر از وحدتی باطنی
بهره مندند.

رهبران بابی و بهایی به این حد قناعت نکرده، از این
فراتر رفته، مدعی یگانگی مظاهر امر الاهی با ذات خدا شده اند. علی رغم اینکه بزرگان
بهایی در برخی آثار خود خوانندگان و تابعان خود را از در افتادن به وادی تجسیم و حلول
برحذر داشته اند (ربانی، 1988: 27) اما عبارات بر جای مانده از رهبران دو فرقه بابی
و بهایی به گونه ای است که چاره ای جز حمل این گزاره ها بر ادعای الوهیت باقی نمی ماند.
سید باب در بخشی از نوشته های خود خویشتن را مظهر ذات واحد الاهی بر می شمارد، از آن
جمله در توقیعی که برای میرزا یحیی نوری ( صبح ازل ) فرستاد می نویسد:
ای اسم ازل گواهی بده بر من که هیچ خدایی نیست جز (من)
که عزیز و محبوب هستم. سپس گواهی بده بر من که هیچ خدایی نیست جز (تویی) که مسلط و
نگاه دارنده ای. به تحقیق که خداوند همه اشیا را از اولی که اول ندارد تا آخری که آخر
ندارد به توسط مظهرش آفرید (نجفی، 1383: 299).
در این متن، با توجه به سیاق جملات دو ضمیر «من» و
«تو» به گونه ای آورده شده اند که نهایتاً به خود نویسنده بازگشت می کنند. به نظر می
رسد علت جایگزینی خدا و علی محمد در اینجا و در سایر متن های منسوب به او، نظیر تفسیر
قیوم الاسماء و غیره همین «نظریه تجلی» باشد. طبق این نظریه،سید باب خود را محل تجلی
اسما و صفات الاهی و آیینه تمام نمای خدا می داند. لذا بی وجه نیست اگر ضمایری که دال
بر توحید خداوند است را به گونه ای استفاده کند که به خود او بازگشت کند.